فلسفه بابانوئل|بابانوئل واقعی|کریسمس
بابانوئل یا پاپانوئل یک شخصیت تاریخی و داستانی در فرهنگ عامیانه کشورهای غربی و مسیحی است. نام بابانوئل با جشن کریسمس آمیخته شدهاست. بابا نوئل عمدتاً یک پیرمرد چاق با ریش سفید بلند و لباس قرمز است. معمولاً او یک کیسه پر از هدیه به همراه دارد که در روز کریسمس یا شب قبل از آن برای بچهها میآورد.
این باور وجود دارد که بابانوئل بچهها را به دستههای خوب و بد تقسیم میکند و برای کودکانی که رفتار مناسبی داشته باشند هدایایی میآورد. همچنین داستانی وجود دارد مبنی بر اینکه این هدایا در کارگاه اسباببازی سازی بابانوئل در قطب شمال ساخته میشوند
بابانوئل
شخصیتی که امروزه به شکل پیرمردی مهربان و چاق است و با لباس سرخ رنگ و ریشی سفید و بلند، هنگام کریسمس در میان برگزارکنندگان این جشن ظاهر میگردد، به چندین اسم شناخته میشود.
نام های دیگر بابانوئل، سانتا کلوز و سنت نیکولا هستند
در همان سده چهارم، یکی از اسقف های آسیای صغیر (ترکیه امروز) به خاطر رفتار مهربانانه اش با کودکان شهرت یافت.
این شخص که بعدها به سنت نیکولاس ( نیکولاس قدیس) شهرت یافت، در نقاشی های قرون وسطا و عصر رنسانس به شکل مردی بلند بالا با چهره ای جدی و نجیبانه نشان داده شده است و تا حدود قرن شانزدهم، جشن مخصوص او در روز ششم دسامبر در سراسر اروپا برگزار می گردید؛ اما از آن پس، این جشن ، تنها به پروتستان های هلند منحصر گردید.
نامشناسی
پس از مهاجرت هلندیها به آمریکای شمالی نام سنت نیکلا به سانتا کلاوز "SANTA CLAUS" تغییر یافت.بابانوئل که در زبان فارسی به کار برده میشود، برگرفته از اصطلاح فرانسوی پاپانوئل Papa Noël یا Père Noël (پدر نوئل) است.در بیشتر کشورهای دنیا نام انگلیسی - آمریکایی آن سانتا کلاوز Santa Claus استفاده میشود. سن نیکولاس، بابا کریسمس و کریس کرینگل دیگر نامهای آن است.
بچه های هلندی، شب کریسمس کفش های خود را کنار بخاری دیواری خانه هایشان می گذاشتند و کمی علوفه هم برای اسب نیکولاس قدیس بیرون در خانه می نهادند و سنت نیکولاس، سوار بر اسب خود، بر بالای بام خانه ها می گذشت و از راه دودکش خانه ها، آب نبات و شیرینی به داخل کفش های کودکان می انداخت ، همزمان معاون او – پیتر سیاه – نیز از لوله دودکش ها پایین می رفت و هدایایی را که برای بچه ها آورده بود ، در خانه ها می گذاشت.
مهاجران هلندی که به آمریکای شمالی کوچ کردند ، این رسم را با خود به آن کشور بردند. در یک داستان منظوم با عنوان شب پیش از کریسمس برای نخستین بار، از یک شیطانک (پری) پیر و شوخ نیز یاد شده، که سوار بر سورتمه ای به وسیله یک گوزن کشیده می شود. کریسمس در اعصار انجیلی جشن گرفته نمی شد؛ اما در برخی کلیساها مراسمی برای سپاس از خداوند که عیسی (ع) را به زمین فرستاده برگزار می گردید.
ریشه تاریخی
بابا نوئل اشاره به نام یکی از کشیشان مسیحی به نام سن نیکولاس دارد که در قرن چهارم میلادی میزیست و از اهالی بیزانس و منطقه آناتولی در ترکیه فعلی بودهاست. نیکولا در خردسالی پدر و مادرش را از دست میدهد و ثروت زیادی برایش به ارث میماند.وی به خاطر کمک و دادن هدیه به فقرا شهرت داشت. جسد سنت نیکلا (نیکلاس) اکنون در کشور ترکیه در منطقه Demre (سواحل دریایی مدیترانه) مدفون است و به علت مومیایی شدن طبیعی (به علت سرما) هنوز قسمتهایی از آن سالم ماندهاست. دانشمندان در سال ۲۰۰۳ موفق به باز سازی صورت وی از روی استخوانها شدند و با کمال تعجب دریافتند که بابا نوئل واقعی رنگین پوست (پوستی به رنگ قهوهای روشن) بودهاست.
در سال ۱۸۲۲ در آمریکا و در نوشتههای دکتر مور، نویسنده داستان کودکان، بابانوئل به شکل امروزی متولد شد. افسانه بابا نوئل که ریشه در قرنها رسوم و باورها دارد به شکل یک مرد کوچک اندام چاق و خوشرو با ریش سفید، لباس قرمز و چکمههای مشکی درآمده است. وی سوار بر سورتمهای که گوزنها آن رامی کشند سراسر اروپا، آمریکا، کانادا را درمینوردد و هدایای کودکان را توزیع میکند.
اعتقادات مسیحیان دربارهٔ بابا نوئل
مسیحیان اروپایی، آمریکایی، برخی مسیحیان ارمنی و قسمتی از مسیحیان فارسی زبان، در شب کریسمس خود و کودکانشان را برای آمدن «بابا نوئل» آماده مینمایند. برخی از اعتقادات ایشان دربارهٔ بابا نوئل به شرح زیر است (البته پر واضح است که این باورها مختص کودکان مسیحی میباشد):
کودکان جورابهای خود را بر میخهایی در بالای تخت خوابشان میآویزند (این نیز از کارهای «نیکلاس» قدیس برداشت شده که جورابهای بچهها را پر از هدایایش میکرد)
اعتقاد بر این است که بابا نوئل از «شومینه» وارد خانه میشود
خانه بابانوئل و کارخانه اسباب بازی سازی اش در قطب شمال قرار دارد
بابانوئل با نوعی سورتمه که چندین گوزن شمالی آن را میکشند به شهرهای مختلف میرود. سورتمهای که قادر به پرواز است.
بابا نوئل میداند که کدام بچه در طول سال خوب بوده و کدام بد؟ چون او با خداوند ارتباط دارد؛ و او فقط به بچههای خوب هدیه میدهد.
بابا نوئل و مامان نوئل در کارخانهشان در قطب شمال با همکاری کوتولههای پریزادElfهدایا را تولید میکنند.
بابانوئل افسانه ای است که به یک قدیس در سده های اول میلادی برمی گرده. قدیسی که در زمان زندگیش با کارهای خیرش زبانزد همشهری هایش بوده و بعد به افسانه بابانوئل تبدیل می شه.
بابانوئل امروزی ما تغییر شکل یک اسقف متعصب از جنوب ترکیه بوده با دماغی شکسته و اعصابی ضعیف و دلی چون دریا. اسم این اسقف نیکولاس یا نیکولا بوده.
برگردیم به 1700 سال پیش. در ساحل جنوبی ترکیه امروز بقایای یک شهر باستانی هستش. شهری که به اسم مایرا که زادگاه بابانوئل ما، یعنی نیکولای قدیس بوده. در یک قسمت از این شهر خانه های غار مانند وجود داشته که از صخره ها تراشیده شده بودن و قسمت دیگرش خانه های سنگی. در این شهر رومی ها حکومت می کردن و مسیحیان رو که اون زمان یک فرقه مخفی بودن سرکوب می کردن.
بابانوئلی که ما ازش حرف می زنیم و اینجا بهش سانتاکلاز میگن در اون شهر و در اون شرایط به دنیا م آد. فرانکو یک پژوهشگر ایتالیایی که رد پای بابانوئل رو دنبال کرده درباره این شهر میگه: این شهر باستانی سرشار از احساسات مذهبی مسیحیه. جایی که کارهای خیر نیکولا سر زبانها افتاد و بعدها به صورت مراسم کریسمس مثل کادو گذاشتن زیر درخت کاج رواج پیدا کرد. اینجا بود که 1700 سال پیش در دورافتاده ترین گوشه امپراتوری روم افسانه بابانوئل زاده شد.
نیکولا در همون خردسالی پدر و مادرش را از دست می ده و ثروت زیادی رو براش به ارث می ذارن. نیکولا در سنین بالاتر به یک روحانی خیرخواه شهرت پیدا می کنه. کارهای خیر نیکولا زبانزد مردم میشه. کارهای خیری که بعدا جزو رسم و رسوم کریسمس امروز می شه.
تاریخدانان معتقدند که رسم کادوهای کریسمس به یکی از کارهای خیر نیکولا مربوط می شه. نیکولای قدیس باخبر می شه پدر فقیری در شهرش می خواد از فرط تنگدستی دخترانش رو بفروشه. نیکولا شبانه و مخفیانه از خانه اون مرد کیسه سکه های طلا به داخل خونه می اندازه و فرار می کنه. شب سوم پدر فقیر کمین می شینه و نیکولا رو شناسایی می کنه و دستش رو می شه.
کم کم نیکولا از یک روحانی به یک اسقف و بعد در زمان خودش به یک قدیس نیکوکار مشهور می شه. ولی بر خلاف این نیکوکاریش و بر خلاف اونچه که در چهره بابانوئل امروزه دیده می شه، نیکولای قدیس یک مرد خوش اخلاق و خندان نبوده. از استخوانهایی که از نیکولا باقی مونده و امروز در زیارتگاهی در شهر باری در جنوب شرقی ایتالیا نگهداری می شه، آثار شکستگی روی صورتش دیده می شه که نشون می ده نیکولا در طول زندگیش دعواها و زدوخوردهای زیادی داشته.
در برنامه مستندی که درباره بازسازی چهره واقعی بابانوئل بود، جمجمه نیکولای قدیس بررسی شد. جمجمه ای که به همراه بقیه استخوان های بدنش در یک تابوت بزرگ سنگی قرار داره و هیچکس حق دیدن یا دست زدن به اون رو نداره. فقط 50 سال پیش اجازه داده شد که مورد تحقیق علمی قرار بگیره و الان فقط عکس و نقشه اندازه های اون در دست هست.
استخوان های نیکولای قدیس قرن سه میلادی که در طول تاریخ به شخصیت بابانوئل تبدیل شده بعد از مرگش در کلیسایی در شهر خودش پتارا نگهداری می شده و گفته می شه که از استخوان های اون چیزی شبیه به گلاب ساطع می شده. گلابی که کشیشان کلیسا در بطری های کوچک می ریختند و به زائران می فروختند. این استخوان ها در قرن 11 میلادی به وسیله ملوانان ایتالیایی دزدیده می شه و به کلیسا و زیارتگاه امروزیش در شهر باری آورده می شه. این استخوان ها هنوز اونجاست و هنوز تصور می شه که از خودشون مایعی معطر بیرون می دن.
فرانکو محقق ایتالیایی که داستان زندگی بابانوئل و در نتیجه نیکولای قدیس رو دنبال می کنه در اینباره می گه: من خوشحالم که استخوان های نیکولای قدیس تا امروز در ایتالیاست حداقل به کلی مفقود نشده ولی خوب در عین حال از اینکه این استخوانها از کلیسای اصلی اش به وسیله ملوانهای ایتالیا دزدیده شده شرمنده هستم. شاید اگر استخوان ها به ایتالیا آورده نمی شد هیچوقت افسانه بابانوئل متولد نمی شد و خیلی از رسم و رسوم های کلیسا به وجود نمی آمد.
یکی از رسوم امروزی کریسمس که به خاطر نقل و انتقال استخوان های نیکولا به ایتالیا باب شده، گذاشتن شیرینی یا کادو در جوراب های رنگی که معمولا به شومینه میخ می کنن یا به درخت کریسمس می بندند. در قرن 12 میلادی راهبه های فرانسوی بعد از رفتن به زیارتگاه باری تحت تاثیر این قدیس قرار می گیرند و به تقلید از اون میوه و خشکبار و آجیل در جوراب پر می کنند و شبانه در خانه فقیران می گذارند
ولی چه شد چهره بابانوئل صدها سال بعد به شکل بابانوئل خندان با لباس قرمز درآمد و چرا روز تولد سنت نیکولا با کریسمس یکی شد؟
الیستر مک گراث از دانشگاه آکسفورد: پیروان آیین پروتستان که مخالف سرسخت خرافات مذهبی بودند، روی افسانه سازهایی که درباره نیکولای قدیس شده بود خیلی حساسیت به خرج دادند و جشن های مذهبی مربوط به این قدیس رو ممنوع کردند از جمله جشن 6 دسامبر که مربوط به نیکولای قدیس بود. ولی مردم آنقدر به نیکولا و افسانه بابانوئل علاقه پیدا کرده بودن که روز تولدش رو با روز تولد مسیح یکی کردن تا به اون بهانه جشن های مربوط به این قدیس همراه کریسمس برگزار بشه و از بین نره.
افسانه نیکولای قدیس به تدریج تغییر شکل داد و تصویری که ازش در نقاشی ها کشیده می شه دیگه از حالت یک قدیس خارج شد. در قرن 18 میلادی نیکولای قدیس رو به شکل یک کوتوله خندان نقاشی کردن و این شخصیت رو به شکل یک پیرمرد خندان ترسیم 19 نقاشی به اسم توماس نکست کرد و در قرن 20 شرکت نوشابه سازی کوکاکولا تصویر بابانوئل رو که دو قرن پیشتر نقاشی شده بود رو با تبلیغاتش جهانی کرد. ولی هنوز استخوان های نیکولای قدیس معجزه می کند و الان در کلیسای باری، شیلنگ باریکی به داخل حفره ای در تابوت سنگی نیکولا وارد شده و از اون قطره قطره مایعی به داخل یک بطری کوچک ریخته می شه.
دربرنامه مستند بی بی سی برای اولین بار بعد از 50 سال دوربین کوچکی رو وارد قبر کردن تا بتونن داخلش رو ببینن. فرانکو: استخوان ها کاملا سیاه شده و به خاطر رطوبت شدید، داخل تابوت سنگی داره پودر می شه. در قبر آب جمع شده و شاید تا 100 سال دیگه این استخوان ها کلا پودر بشه و از بین بره. این آخرین بازمانده بابانوئل است که به بشریت تعلق داره.